نشان تجارت - دیروز صبح آقای رئیسی پس از بازدید از بیمارستان فردیس به مصلی کرج آمد. مثل همیشه خودرویی ایستاده بود و ماموری نامههای مردم را میگرفت و از آنها میپرسید شماره تلفن همراهت را گذاشتی؟ البته بگویم این خودرو زمان احمدی نژاد یک وانت بود.
به در اصلی مصلی مراجعه کردم تا بتوانم به جمع خبرنگاران بپیوندم و گزارشی از دیدار مردمی تهیه کنم. کارت مدیرمسئولی و کارت خبرنگاری را نشان دادم آقایان با اصرار و خانمها با تهدید و هول دادن اجازه ندادند که بتوانم در دیدار مردمی رییسجمهور، در جایگاه خبرنگاران قرار گیرم.
به ناچار از آن در فاصله گرفتم تا راهی دیگر پیدا کنم آقای پوستین دوز معاون پرورشی آقای حاجی بابایی در زمانی که ایشان وزیر آموزش و پرورش بود من را دید، اما سرش را بالا گرفت از قرار او این روزها رئیس آموزش و پرورش منطقه ۴ استان البرز است و با نگاه مستقیم به جلو رفت تو گویی من را ندیده است.
بعد سلامی را دیدم که در حال حرکت سرش را توی تلفن همراهش مشغول کرد. متوجه شدم پس باید این قسمت را ترک نکنم. چند قدمی را که رفته بودم برگشتم و خودروی حامل رئیس جمهور پیچید توی خیابان. چند تا عکس گرفتم.
رفتم به سمت درهای مردمی دو و سه تا ورودی برای آقایان تعبیه شده بود بعد یک در بود که جلویش یکی از خانمهای سپاه اصرار میکرد از این در عبور کنید رفتم و توی صف ایستادم.
خانمهایی ما را بازرسی بدنی میکردند و به مردم میگفتند آب و چه و چه را حق ندارید ببرید و دختر بچهها بطریهای کوچک آبشان را از وسایل همراهشان بیرون میریختند تا بتوانند وارد شوند.
بیچاره مادرها و بچههای کوچک!
خلاصه وارد مصلی شدم یک محوطهای بود کاملا ساخته شده نبود. دو تا بلندگو بود که صدای رییسجمهور را پخش میکرد و زنان میتوانستند صدای او را بشنوند. بطریهای آب برای چه کسی مشکلساز بود؟ این همه تفتیش بدنی به چه دلیل انجام شد؟ (یادش بخیر احمدی نژاد در مراسمی در جلوی در ورودی با ما مواجه شد احمدی نژاد بود و یکی دو نفر دیگر ما که انتظار نداشتیم هیچ سوالی آماده نکرده بودیم. من به او نامه دادم که باشگاه خبرنگاران برای ما بیمه رد نمیکند… همه ما خبرنگاران ورودی ۷۸ را از باشگاه بیرون انداختند!)
رئیسی در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه به ما قول داد که از مردم مظلوم غزه دفاع کند!
خدا را شکر من که از مدرسان دانشگاهی نبودم که تا سن بالای چهل سال در دانشگاه درس بدهم، اما بیمه نداشته باشم و استاد شناخته نشده باشم.
نیروی قراردادی سازمان فلان نبودم که با وجود دارا بودن مدارک تحصیلی عالی تا روز بازنشستگی نیروی قراردادی محسوب شوم.
معلم شرکتی نبودم که بابت عمر تباه شده ام شاکی باشیم.
من فقط یک خبرنگار بودم که وظیفه ام تنظیم گزارشی از مراسم بود و اصلا ذاتا قرار نیست و نبوده است حقی داشته باشم.
همانقدر که مقتضیات جلسه اجازه داد حضور داشتم و برایتان گزارش دادم که دیگر رییسجمهور در میان مردم راه نمیرود و با مردم رو در رو نمیشود.
استانداری البرز آیا به او گزارش داده است که برخی واحدهای شهرک ابریشم و مسکن مهرماهدشت به دلیل رعایت نشدن استاندارد، خانههایشان سرد است؟ نمیدانم.
کسی به رئیسی گفت مردم مسکن مهر ماهدشت از سال ۹۹ تا کنون هر سال خط تلفن شان از فیبر نوری به کابلی و از کابلی به فیبر نوری تغییر وضعیت داده است و به جای پرداخت ۲۵۰ هزار تومان برای خرید خط مبلغ چهارمیلیون و پانصد هزار تومان برای حفظ خط شان واریز کرده اند؟ بعید است.
آیا رییس سابق قوه قضاییه در جریان مشکلات حقوقی سازندگان قراردارد؟
امروز تمام اتوبوسها برای انتقال مردم به مصلی کرج برنامهریزی شده بودند و تاکسیهای کمی در سطح شهر بود.
تاکسی که من را به میدان هفت تیر رساند میگفت همیشه راه ما را میبندد و هر روز به دلیلی نمیشود کار کنیم.
بعد از ظهر اتوبوسها به صف بودند، اما معلوم نبود با چه کسی باید هماهنگ شوی تا بتوانی از اتوبوس استفاده کنی. پلیس راهنمایی و رانندگی میگفت خانم امروز جمعه است اتوبوسها تعطیلند.
تاکسیها هم نبودند و به والزاریاتی رسیدم.
خلاصه آن که نامهتان را بدهید و بازگردید اگر روحتان آرام نمیگیرد اخبار بیست و سی را مشاهده کنید تا از آن دیدار نافرجام یک ملاقات پرشور با کارگردانی سلامی جگرتان را تازه کند.
منبع: پایگاه خبری غیرمحرمانه